جدول جو
جدول جو

معنی بنیان گذاشتن - جستجوی لغت در جدول جو

بنیان گذاشتن
بنیاد گذاری بنیاد گذاشتن
تصویری از بنیان گذاشتن
تصویر بنیان گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بنیاد گذاشتن
تصویر بنیاد گذاشتن
بنیاد گذاشتن
Found
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بنیاد گذاشتن
основывать
دیکشنری فارسی به روسی
بنیاد گذاشتن
gründen
دیکشنری فارسی به آلمانی
بنیاد گذاشتن
засновувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بنیاد گذاشتن
zakładać
دیکشنری فارسی به لهستانی
بنیاد گذاشتن
创立
دیکشنری فارسی به چینی
بنیاد گذاشتن
fundar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بنیاد گذاشتن
fondare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بنیاد گذاشتن
fundar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بنیاد گذاشتن
fonder
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بنیاد گذاشتن
oprichten
دیکشنری فارسی به هلندی
بنیاد گذاشتن
ก่อตั้ง
دیکشنری فارسی به تایلندی
بنیاد گذاشتن
mendirikan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
بنیاد گذاشتن
غير دافئٍ
دیکشنری فارسی به عربی
بنیاد گذاشتن
स्थापित करना
دیکشنری فارسی به هندی
بنیاد گذاشتن
להקים
دیکشنری فارسی به عبری
بنیاد گذاشتن
創設する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
بنیاد گذاشتن
설립하다
دیکشنری فارسی به کره ای
بنیاد گذاشتن
kurmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
بنیاد گذاشتن
kuanzisha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
بنیاد گذاشتن
প্রতিষ্ঠা করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
بنیاد گذاشتن
بنیاد رکھنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بنا گذاشتن
تصویر بنا گذاشتن
بنا گذاشتن
((بَ. گُ تَ))
بنیاد گذاشتن، اساس گذاشتن
فرهنگ فارسی معین